نقد فیلم قصاب، ساخته کلود شابرول
کلود شابرول هم مانند هیچکاک تریلرهای زیادی ساخته، اما در انتخاب قصه و کارگردانی ظریفتر از او عمل میکند. اما چرا شایرول را بیشتر از هیچکاک دوست دارم؟
هیچکاک تعلیق درام را در سطح نگه میدارد و به جای عمیق شدن در پردازش شخصیتها، به پیچیدگی های داستان و سنت قصهگویی وفادار میماند. اما کمتر پیش میآید بعد از تماشای فیلمی از او در فکر فرو برویم. البته شخصیتها آنقدر برایمان عمق پیدا کنند که احساس کنیم در دنیای بیرون وجود دارند. (کاری که تخیل در سینما و ادبیات قابلیت انجام آن را دارد) و چیزی از صحنهها یا نگاهها درونمان باقی بماند، اما در فیلم قصاب، ساخته کلود شابرول، نگاه های خیره استفانی آدران (بازیگر ثابت کارهای او) با ما میماند. صحنههای ماشین در سکانس فینال با ما میماند و بعد از دیدن فیلم، همان آدم قبل نیستیم.
شابرول نسبت به همتایانش در موج نوی سینمای فرانسه هم (به خصوص گدار و تروفو) فیلمساز شهودیتری است. در عین اینکه قصه میگوید، لحظات حسی و مکثهایی تولید میکند که در سینما به دنبالش هستیم. یعنی در پردازش حسی اثر دقیق تر عمل میکند، حال آنکه از آن سمت منطق تروفو و هیچکاک را ندارد.
فیلم-قصاب
فیلم قصاب، ساخته کلود شابرول،یک تریلر جنایی است که جنایت در آن همانند قطره خونی که در یک لیوان آب میریزد به مرور رسوخ میکند. بربریت و غرائز حیوانی که در غارهای تیتراژ ابتدایی میبینیم، به مرور در قصه خودش را نشان میدهد. “کیکی از گوشت که عروسک عروس و دامادی بالای آن است”. کل قصه همین است. با شادی و شور و برداشت های بلند شروع میشود و در سکوت و خیرگی دم صبح به پایان میرسد.
پردازش شخصیتها دقیق و روان است. استفانی آدران برخلاف پرسوناژ آشنای همیشگیاش، زن اغواگری نیست. برعکس بشدت ساده، اما همچنان مستقل است. مدیر و معلم مدرسه و دوستدار بچهها که به دلیل گذشته خود میخواهد از حاشیه و پیچیدگی های عشقی پرهیز کند. در مقابل، پاپولِ قصاب، مردی پیچیده با روانی خدشهدار شده است.
خوددار است و مرموز و این رمز تا انتها در فیلم میماند. نگاهش عمق دارد و حرف میزند. گویی واقعا سالها جنگیده و اجسادی را که میگوید، در جنگ دیده است. بازیاش حیرتانگیز است.
برای اثبات کارگردانی شابرول، کافی است به سکانس پایانی در ماشین دقت کنیم. این چیزی است که به آن روش سهل ممتنع میگویم. استفاده از کلوزآپ شخصیتها و کات به نمای به سقف از درختان شب که میگذرند. همین کافی است، حس را میسازد. نیازی به جنگولکبازی عجیبغریبی ندارد. این پرداخت سهل ممتنع از پس پختگی میآید. فیلمهای پایانی بونوئل هم سرشار از این سادگی هاست.