یادداشتی بر فیلم نبرد الجزیره

راهی دشوار برای یک فیلم واقعی فیلم نبرد الجزیره، برنده شیر طلای جشنواره ونیز در سال ۱۹۶۶ فیلمی سیاسی در خصوص جنگ­‌های داخلی الجزایر برای استقلال و خروج از استعمار فرانسه در فاصله سال‌­های ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ است. حیرت­‌انگیز این است که حتی یک فریم از نماهای مستند و واقعی انقلاب الجزایر در این فیلم استفاده نشده و تمام صحنه‌های تظاهرات و بمب‌‌گذاری‌­ها و نماهای شلوغ شهری ساخته شده‌اند. فیلم در عرصه کارگردانی و اجرا تقریبا بی‌نقص است و وقتی به داستان‌­های پشت صحنه فیلم رجوع می­‌کنید و متوجه می‌­شوید که تقریبا پنجاه درصد از بودجه فیلم را خود مردم بومی الجزایر تهیه کرده‌­اند و برای این فیلم چه مشقاتی را پشت سر گذاشته­‌اند تا به جشنواره ونیز برسد. کارگردان آن چه دشمنی­‌ها با دولت وقت فرانسه را به جان خریده (به طوری که فیلم تا سال ۷۱ در فرانسه توقیف بوده و پس از آن توسط لوئی مال، فیلم­‌ساز بزرگ فرانسوی پخش شده است)، برای این فیلم ایستاده و برای فیلم‌­ساز عجیبش کف خواهید زد.
جیلو-پونته‌-کوروو
جیلو پونته کرروو
جیلو پونته‌کوروو واقعا فیلم­‌ساز عجیبی است. وقتی به کارنامه کاری او رجوع می­‌کنیم، می‌­بینیم که تنها پنج فیلم بلند در کارنامه خود دارد و فاصله بین آن­‌ها هم در بعضی موارد به ۱۰ سال می‌­رسد. همچنین از خواندن مصاحبه‌های خودش و اطرافیانش متوجه می‌­شویم که انسانی ایده‌آلیست و به طرز شاید بیمارگونه‌ای وسواسی بوده است؛ به­‌طوری که بارها و بارها پروژه‌هایی را شروع کرده و چو ن از شرایط ساختش راضی نبوده یا همه چیز به وفق مراد او پیش نرفته، آنها را نیمه‌کاره رها کرده است. وگرنه از کسی که فیلم عجیب و غریب و عظیمی مثل نبرد الجزیره را آن هم در ابتدای کارنامه کاری خود ساخته، انتظار می­‌رود سال­‌های سال به فیلم ادامه دهد. نگاهی کلی به فیلم نبرد الجزیره اما به سراغ خود فیلم برویم. در قصه تغییر لحن­‌هایی وجود دارد که گاهی اوقات خوشایند نیست. در ابتدا، شخصیت «علی لاپوینت» که جوانکی بزهکار و خیابانی است و به­‌واسطه دیدن صحنه تأثیرگذار اعدام یک انقلابی در زندان، متأثر شده و پس از خروج از حبس، جذب جبهه آزادی ملی الجزایر می­‌شود، طوری معرفی و شناسانده می‌­شود که انگار قهرمان فیلم است و ما قرار است روند رشد او در جبهه را ببینیم و همراه آن جلو برویم. اما فیلم پس از یک سوم ابتدایی از این لحن شخصیت‌محور خود فاصله می­‌گیرد و بین آدم­‌های مختلف حزب و جبهه‌ مخالف آن، نظامی­‌های فرانسوی رفت و آمد می­‌کند. تا جایی که در قسمت­‌های پایانی متوجه می­‌شویم علی یکی از ۴ نفر اصلی جبهه آزادی ملی است و همچنین آخرین نفری که با دستگیری او، انگار کل جبهه از هم پاشیده می­‌شود. اما چه­‌طور علی به این جایگاه مهم رسیده است؟ پاسخ را نمی‌­دانیم! فیلم شخصیت محوری خود را فراموش می­‌کند و دنبال حرف عظیم‌تری می­‌رود. در اجرا، فیلم بی‌نظیر است. موسیقی و تصویر هماهنگی به یادماندنی و یکدستی دارند. این فیلم یکی از اولین کارهای موسیقیدان بزرگ ایتالیایی، انیو موریکونه است. سکانس آرایش کردن زنان عربی که بدون دیالوگ و هرکدام به شیوه خود تلاش می­‌کنند چهره‌ مبدل فرانسوی بگیرند و در شهر بمب‌گذاری کنند، همراه با آن موسیقی بومی روی صحنه‌های بزک­‌کردنشان که در سکانس پایانی روی چهره زنی که دیوانه‌وار پرچم الجزایر را در دست گرفته و می­‌رقصد و اعتراض می­‌کند، مجددا تکرار می­‌شود، در کنار هم قرار می­‌گیرند و لحن شخصی و آزادی‌خواهانه‌ای به اثر می­‌دهند که فراموش ناشدنی است. شیوه مستندنگاری فیلم­‌ساز، بعدها فیلم­‌سازان بزرگ زیادی را تحت­‌تأثیر قرار داد. رئالیسم چرکی که فیلم به ما عرضه می­‌کند، نه فقط در فرم، که در محتوا هم خود را نشان می­‌دهد. آدم­‌های فیلم مانند فیلم­‌های پروپاگاندای حکومتی ما سیاه و سفید نیستند. ژنرال متیو که باید شخصیت منفی داستان باشد، احساساتی دارد و بارها از علی می­‌خواهد که خودش را تسلیم کند. از آن طرف، انقلابی­‌ها به هیچ وجه موجودات کاملی نیستند. در جنگ، حلوا پخش نمی­‌کنند. کاباره‌ای که مملو از فرانسوی­‌های بی­‌گناه است و توسط انقلابیون منفجر می­‌شود و مرثیه‌ای که موریکونه همراه با آن می­‌نوازد، این حرف و لحن دوسویه نگر فیلم را مضاعف می­‌کند. گویی سکانس­‌های پایانی حرف اصلی فیلم و فیلم‌­ساز را می­‌زنند. هر ندای اعتراضی، هر زمان که خاموش شود، بار دیگر، سال­‌ها بعد، بدون برنامه قبلی و بدون آن­که بدانیم باز شعله خواهد کشید و آتش آن دامن جباران را خواهد گرفت. این را در چشمان کولی‌وار زن عربی در پایان فیلم می­‌بینیم و همراه او اشک می­‌ریزیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به بالای صفحه بردن